مرثیه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

دردهای خویش را با من نگفت

اینکه بگرفتیش جانان من است

بلکه هم جان تو، هم جان من است

قلزم خون کاسة صبر علیست

خانة بی فاطمه قبر علیست

غصه ها را در دل صد چاک ریخت

بر تن محبوبه خود خاک ریخت

زمزم از دریای چشمش سر گرفت

مثل کعبه قبر را در برگرفت

ناله زد کای با وفا یار علی

ای چراغ چشم بیدار علی

همسرم دستی برون از خاک کن

اشک از رخسار حیدر پاک کن

اشک من در دیده بی لبخند تو است

تکیه گاهم شانه فرزند تو است

مرثیه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

خدا کند که کسی بی هوا زمین نخورد

به ضرب پا وسط شعله ها زمین نخورد

هزار مرد بیفتد به پیش چشم همه

ولی زنی وسط کوچه ها زمین نخورد

در ازدحام هجوم ستم ، در خانه

خدا کند که زنی (پا به ما) زمین نخورد....

به آن عبا که علی روی همسرش انداخت

زنی مقابل نامردها زمین نخورد

به اشک چشم حسینش خدا کند دیگر

که مادری جلوی بچه ها زمین نخورد

زدند فاطمه را هر چه ، باز هم میگفت

که من زمین بخورم ، مرتضی زمین نخورد

پس از مدینه و این مادر و زمین خوردن

خدا کند پسرش کربلا زمین نخورد

خدا کند که کسی نیزه بی هوا نزند

خدا کند که دگر بی هوا زمین نخورد

خدا کند که دگر پیش خواهری مضطر

سر برادری از نیزه ها زمین نخورد

سر بریده به نیزه خدا خدا میکرد

رقیه ام زروی ناقه ها زمین نخورد

رباب هم به روی ناقه ها دعا میکرد

علی اصغرم از نیزه ها زمین نخورد

#عبدالحسین_میرزایی

.

مرثیه ابالفضل علیه السلام

خدایا شرح غم خواندن چه سخت است

ز داغ لاله افسردن چه سخت است

اگر تیری درون چشم باشد

نمیدانی زمین خوردن چه سخت است

نمیدانی که با دست بریده

ز پشت اسب افتادن چه سخت است

نمیدانی که با چشمان خونین

جمال فاطمه دیدن چه سخت است

کنار علقمه با مشک خالی

ببین شرمنده گردیدن چه سخت است

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ"

ای تو بهتر ز رتبه ‏از مريم

نور حق، مادر دو عيسیٖ دم

درد حبّ تو بهتر از درمان

زخم مهر تو، خوشتر از مرهم

گر بُدی، ميکشيد بهر ضيا

خاک پايت به چشم خود، مريم

ای که بهتر ز مريمت خوانند

سرّش آن به عيان کنم در دم

آنکه مريم از او رميدی، گفت:

من امين حقم ز من تو مَرَم

بهر خدمت به درگهت ميخواست

اذن، چون مردمان نامحرم

*امین خداست جبرئیل ، قرآن می‌فرماید: تا بر مریم نازل شد، مریم ترسید. فرمود: نترس من جبرئیلم امین وحی خدا هستم.اما همین جبرئیل وقتی میخواد به فاطمه وارد بشه.. تا بی بی اجازه نده نمیتونه بیاد جانم فاطمه...نه تنها جبرئیل، ملک الموت هم بی اجازه وارد نمیشد و نشد. بی بی دید هی دق الباب می‌کنه اجازه ورود میخواد لحظات آخر باباست.. اومد عرضه داشت، بابا کسی پشت دره شما رو میخواد. فرمود: فاطمه جان اون ملک الموته. تا بحال هیچ کجا اجازه نگرفته و نمیگیره. اما این جا منتظر اذن توئه فاطمه جان..تا تو اجازه اش ندی نمیاد وارد نمیشه.خدا لعنــت کنه اونایی رو که اجازه که نه نگرفتن هیچ، هیزم آوردن در خانه ی این فاطمه رو آتش زدن ..*

فاطمه جــــــانم..!

خلقت هر دو کون، بهر تو شد

چون تويي فخر عالم و آدم

گر نبودی، نبود شمس و قمر

ور نبودی، نبود لوح و قلم

جفت حيدر، حبيبه‏ ی يزدان

نور چشم پيمبر خاتم

حادثت خوانده‏اند و من گويم

شد حدودث تو با قِدَم همدم

نقشبند وجود پاک ترا

زد چو نقاش کردگار قلم

به سرا پای انورت ايزد

زد سراپا صفات خويش رقم

اينکه بينی سپهر ميتازد

به شب و روز اَشْهَب و اَدهم

به خيالی که باز خواهد يافت

چون تويی را به عرصه‏ ی عالم

*اما مگه مثل تو دیگه بوجود میاد فاطمه جانم..اصلا تو سبب خلقتی ..هر چه خدا آفریده، بخاطر توست*

اينکه بينی سپهر ميتازد

به شب و روز اَشْهَب و اَدهم

به خيالی که باز خواهد يافت

چون تويی را به عرصه‏ ی عالم

تا که بر او کُند همواره جفا!

يا که بر او کُند هماره ستم!

چهره ش را ز کین کند نیـــــــــلی

خصم بی دیـــــن ز صدمه ی سیلی

*یه نگاه بالای کوچه کرد یه نگاه پایین کوچه انداخت حبیبه ی خدا رو بی یار و یاور دید یه جسارتی کرد.. "فَرَفَسَهَا بِرِجلِهِ" دیگه معنا نمیکنم "ثُمَّ لَطَمَهَا.."امام صادق علیه السلام می‌فرماید:"فكَأَنِّي أَنظُرُ إِلَى قُرطٍ فِي أُذُنِهَا" انگار میبینم گوشواره در گوش مادرم شکست ...زهــــــــــرا*